کشیدن پریز تلفن
این روزها دستت را به پشتی میگیری ومی ایستی وپریز تلفن را می کشی .کلا علافه عجیبی به شارژر وسیم و از این قبیل چیزها داری!
وقتی به تو می گویم بوس کن صورتت را نز دیک می آوری و می چسبانی به صورتم.
دستانت را هم به نشانه الله اکبر کنار گوشت می گیری.
پایت دیروز سوخته بود ومن ناراحت بودم اما امروز بهتر شد
فاطمه ام دندان های بالا هم دیگر دارد کاملا بیرون می زند.خیار وهویج خوردنت با مزه است وآنها را تکه تکه می کنی وبیرون میدهی.
خدارا شکر که همه جایت سالم است ومن عاشق غذا خوردن بچه ها همراه با کثیف کاری هاشون هستم.
چند روز پیش هم شمال بودیم روستای آبچالکی بسیار زیبا بود وبالای کوه بالای بالا .باور نمی کردی در این ارتفاع هم بشود زندگی کرد. لب چشمه رفتیم واز هوا وبوی عطر آنجا استفاده کردیم .عکس ها باشد برای
پست بعدی!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی