شبها چشم هایت بازتر است
شبها چشم هایت بازتر است
ووقتی شیر می خوری با چشمانی کاملا باز عاقل اندر سفیه به من نگاه می کنی.
گفتند چهل روز بگذرد خوب می شوی. ومثل این که داری خوب می شوی چون دو شب است که داری می خوابی!
دراین چهل روز گاه 17 ساعت کامل بیدار بودی ومن پابه پای تو بیدار. فقط ده دقیقه ای میانش چرت می زدی ومن هم با تو چرت می زدم وبعد هردو بیهوش می شدیم!
نفخت هم زیاد بود .کلکسیون عرق های گیاهی روی اپن آشپزخونه بدین شرح است:عرق نعناع وفلاکس آب جوش ونبات وترنجبین وکولیکزو عرق مخلوطی که دکتر طب سنتی داده بود.وروغن زیتون که به دلت ماساژ می دهم وترنجبین که از همه انگار بهتر اثر می کرد.
ماساژروغن زیتون هم آرامت می کرد.
دوروز است که خوابی ومن هم بعد از خواب راحتی توانسته ام حالا برایت مطلب بنویسم .
بااین که شبها نمی خوابیدی وکلافه ام می کردی وگاه در حال راه رفتن نزدیک بود به زمین بخورم (اززور بیخوابی) اما صبح ها که برای ما ساعت 1ظهر شروع میشد دلم برایت تنگ شده بود
واین است معنای مادر که با همه سختی هایت بسیار برایم شیرینی!